تیپ های پنج‎گانۀ شخصیت

تیپ‎های شخصیت

همۀ ما‌ با تفاوت‌های رفتاری انسان‌ها با یکدیگر آشناييم‌ و می‎دانيم‌ كه‌ افراد گوناگون‌ دارای احساسات‌، افكار و اعمال‌ متفاوتی هستند، تا جايی كه‌ شايد نتوان‌ دو فرد را كه‌ از تمامی جهات‌ شبيه‌ به‌ یکدیگر باشند، پيدا كرد. به‌رغم‌ اين‌ تفاوت‌ها، روان‌شناسان‌ به‌ دنبال‌ آن‌اند كه‌ قانون‌مندی رفتارهای انسان‌ را كشف‌ كنند. آنان‌ در ورای رفتارهای به‌ظاهر پراكنده‌ و متفاوت‌، در جست‌وجوی‌ مشابهت‌ها هستند و می‎خواهند بدانند كه‌ آيا اين‌ رفتارهای به‌ظاهر پراكنده‌ از قوانين‌ مشتركی تبعيت‌ می‎كنند يا نه‌؟ آيا دنيای روانی انسان‌ يا همان‌ شخصيت‌ او، مانند جسمش‌ از اجزايی ساخته‌شده‌‏ است؟

پاسخ‌ به‌ چنين‌ سؤالی هم‌ مثبت‌ است‌ و هم‌ منفی. مثبت‌ است‌ ازآن‌جهت‌ كه‌ بالاخره‌ انسان‌ در درون‌ خود احساس‌ می‎كند كه‌ افكاری دارد و اميالی. از سوی ديگر احساس‌ می‎كند كه‌ افكار او گوناگون‌اند و به‌ اشكال‌ گوناگون‌ قابل‌طبقه‌بندی‌ هستند. هم‌چنین‌ اميال‌ انسان‌ نيز قابل‌تقسیم‌ به‌ دسته‌های مختلف‌اند. اين‌ دسته‌بندی دنيای‎ ذهنی انسان، اين‌ فكر را ايجاد می‎کند كه‌ می‎توان‌ اين‌ دنيا را به‌ شكل‌ ساختاری تجسم‌ كرد كه‌ دارای اجزايی است‌ و نوعی رابطه‌ بين‌ اين‌ اجزا برقرار است؛ اما پاسخ‌ سؤال فو‌ِق منفی است‌ ازآن‌جهت‌ كه‌ دنيای روانی انسان‌ مانند جسم‌ او از اجزای قابل‌تجزیه‌ و انفكاك‌ تشكيل‌ نشده‌اند كه‌ بتوان‌ آن‌ها را به‌طور مجزا موردبررسی‌ قرار داد. ‌

اکنون می‎خواهیم با کمک تفکر عقلانی، ساختار روانی انسان‌ را موردبررسی قرار دهیم.

تیپ‎های پنج‌گانۀ شخصیت:

 1- عقل‌:

همه‌ می‎دانند كه‌ انسان‌ دارای توانمندی خاصی به‌ نام‌ عقل‌ است‌. او به‌ كمك‌ عقل‌ می‎تواند دنيای بيرونی و درونی خود را بشناسد، پديده‌ها را سازمان‌ دهد و بين‌ آن‌ها انواع‌ رابطه‌ها را برقرار نمايد. او به‌ كمك‌ عقل‌ می‎تواند با تفكر انتزاعی، در غياب‌ اشياء به‌ تفكر بنشيند و در مورد آن‌ها دست‌ به‌ قضاوت‌ و پيش‌بينی بزند. انسان‌ با همين‌ عقل‌ توانسته‌ است‌ گذشته‌ را، بااینکه‌ اكنون‌ وجود ندارد، بازسازی كند و انواع‌ تاريخ‌ها، از قبيل‌ تاريخ‌ اجتماعی، تاريخ‌ تمدن‌، تاريخ‌ طبيعی و ساير تاريخ‌ها را بازآفرينی نمايد. همچنين‌ به‌ كمك‌ عقل‌ می‌تواند در مورد آينده‌، آن‌هم‌ در شرايطی كه‌ آينده‌ در اختيار او نيست‌، دست‌ به‌ شناخت‌ و پيش‌بينی بزند.

2– لایۀ بدنی:

لايۀ بدنی شخصيت‌، شامل‌ افكار و تمايلاتی است‌ كه‌ حول‌ نيازهايی كه‌ از بدن‌ سرچشمه‌ می‎گيرند دور می‎زنند. بدن‌ انسان‌ نيازمندی‎هايی دارد كه‌ بخش‌های خاص‌ از آن‌ عهده‌دار اعلام‌ آن‌ها و نيز برآوردن‌ آن‌ها می‎باشند؛ مانند نیاز به غذا خوردن که توسط‌ بخشی از هيپوتالاموس‌ حس و اعلام‌ می‎شود. دستگاه‌ گوارش‌ اعم‌ از دهان‌ و مری و معده‌ و روده‌ها، آمادگی دارند تا مواد غذايی را دريافت‌ و هضم‌ و جذب‌ كنند. چنين‌ بخش‌هايی در بدن‌ عهده‌دار تأمين‌ نياز انسان‌ به‌ غذا می‎باشند، لكن‌ برای انسان‌ غذا خوردن‌ تنها به‌ انجام‌ يك‌ كار كاملاً فيزيكی محدود نمی‎شود، بلكه‌ وجود افكار، آرزوها و اميال‌، همگی در سطح‌ روان‌شناختی او مطرح‌ می‎شوند. انسان‌ به‌ علت‌ وجود دنيای روان‌شناختی خاص‌، در غذا خوردن‌ تنها به‌ بلعيدن‌ مقداری مواد مغذی اكتفا نمی‎كند، بلكه‌ به‌ غذای خويش‌ تنوع‌ بخشيده‌، انواع‌ آرزوها را در اين‌ رابطه‌ می‎پروراند. اگر كمی تأمل‌کنیم‌ خواهيم‌ ديد كه‌ چه‌ مقدار از فعاليت‌های دنيای روانی انسان‌ به‌ نيازمندی‎های بدنی او اختصاص‌ دارد. نيازهایی چون‌ غذا، آب‌، دمای مناسب‌، نياز جنسی و … بخش‌ زيادی از دنيای روانی انسان‌ها را اشغال‌ كرده‌ است‌. اين‌ بخش‌ از دنيای روانی انسان‌ را می‎توان‌ لايۀ بدنی شخصيت‌ ناميد.

 

3- لایۀ اجتماعی:

 انسان‌ علاوه‌ بر اميال‌ بدنی، امیال دیگری نیز دارد که در ارتباط‌ با انسان‌های ديگر قرار می‎گيرند. اين‌ دسته‌ از تمايلات‌ از طريق‌ بودن‌ در ميان‌ انسان‌های ديگر و توسط‌ آنان‌ برآورده‌ می‎شوند. انسان‌ احتياج‌ به‌ هم‌صحبتی با ديگران‌ دارد. او نشان‌ می‎دهد كه‌ تحسين‌ ديگران‌ برای او خوشايند و تكذيب‌ و انتقاد ديگران‌ از او ناخوشايند است‌. او می‎خواهد موردتوجه‌ ديگران‌ باشد و به‌خصوص‌ اطرافيانش‌، او را موردتوجه‌ قرار دهند. همۀ اين‌ تمايلات‌ بخش‌ ديگری از سازمان‌ روانی انسان‌ را به‌ خود اختصاص‌ می‎دهند و اصطلاحاً لاية‌ اجتماعی شخصيت‌ را می‎سازند.

لايۀ اجتماعی از دو جهت‌ از لايۀ بدنی فاصله‌ می‎گيرد. اول‌ آن‌كه‌ نيازهای مربوط‌ به‌ اين‌ لايه‌ به‌ بخش‌های دقيقی از بدن‌ مربوط‌ نيستند. يعنی نقاطی را نمی‎توان‌ يافت‌ كه‌ دقيقاً برای اعلام‌ نيازهای اجتماعی اختصاص‌ یافته‌ باشند. دوم‌ این‌که‌ برآورندۀ اين‌ نيازها، برخلاف‌ نيازهای بدنی، پديده‌های مادی نيستند، بلكه‌ صرفاً حضور ديگران‌ و روابط‌ انسانی است‌.

انسان‌ تا غذای مادی را نخورد، نياز به‌ غذای او مرتفع‌ نخواهد شد ولی براي‌ نيازهای اجتماعی، احتياج‌ به‌ چنين‌ محرك‌هايی نيست‌. انسان‌ حتی اگر به‌ شكل‌ كاذب‌ احساس‌ كند كسی دوستش‌ دارد، احساس‌ رضایت‌مندی‌ می‎كند و احساس‌ می‎كند نياز اجتماعی‎اش‌ مرتفع‌ شده‌ است‌. بخشی از دنيای روان‌شناختی انسان‌ كه‌ به‌ فعاليت‌ها و روابط‌ اجتماعی انسان‌ اختصاص‌ پیداکرده‌ است‌، لايۀ اجتماعی شخصيت‌ را می‎سازد.

 

 4- لايۀ فردی:

وقتی‌ که‌ تا حدی نيازهای بدنی و اجتماعی فرد مرتفع‌ شود، دستۀ ديگری از نيازها، به‌ نام‌ نيازهای فردی به‌ ميدان‌ می‎آيند. اين‌ نيازها توسط‌ خود فرد احساس‌ شده‌، توسط‌ خود او نيز برطرف‌ می‎شوند. نياز به‌ استقلال‌ يكی از مهم‌ترين‌ اين‌ نيازهاست‌. انسان‌ بعد از وابستگی به‌ انسان‌های ديگر، تمايل‌ به‌ استقلال‌ را نيز از خود نشان‌ می‎دهد. در كنار ديگران‌ بودن‌ گاه‌ موجب‌ از بين‌ رفتن‌ فرديت‌ انسان‌ می‎شود. در عوض‌ نيازهای فردی، فرديت‌ او را به‌ او بازمی‌گردانند، هرچند كه‌ ممكن‌ است‌ موجب‌ تنهايی او و جدايی‎اش‌ از جامعه‌ شوند.

 بخشی از دنيای روانی انسان‌ متوجه‌ چنين‌ نيازهايی است‌. نياز به‌ حرمت‌ خود، يكی از نيازهای فردی است‌. انسان‌ با اين‌ نياز نشان‌ می‎دهد كه‌ فراتر از نيازش‌ به‌ تحسين‌ ديگران‌، می‎خواهد خودش‌ برای خودش‌ محترم‌ باشد. او حس ‌‌می‎كند كه‌ ناگزير می‎شود حرمت‌ خويش‌ را در نزد خود از دست‌ بدهد.

مثلاً ممكن‌ است برخی اوقات‌ براي‌ كسب‌ حرمت‌ ديگران این‌که‌ در نزد ديگران‌ خوب‌ جلوه‌ كند، ناگزير از دروغ‌ گفتن‌ و چاپلوسی شود، كه‌ اين‌گونه‌ اعمال،‌ او را نزد خود بی‎حرمت‌ می‎كند. فردی كه‌ به‌ دنبال‌ حرمت‌ خويش‌ است‌ ممكن‌ است‌ نيازهای بدنی و اجتماعی خود را ترك‌ كند يا حتی به‌ تعارض‌ و تضاد با آن‌ها بپردازد. افكار و تمايلاتی كه‌ بر روی نيازهای‎ فردی انسان استوارند، بخشی ديگر از شخصيت‌ او را با عنوان‌ لايۀ فردی شخصيت‌، می‎سازند.

 

5 – قلب:

بخش‌ اصلی و مركزی شخصيت‌ انسان‌ قلب‌ است‌. قلب‌ مركز ايمان‌، عشق‌ و گاه‌ كينه‌، نفرت‌ و قساوت‌ است‌. قلب‌ در روان‌شناسی معاصر، جايگاه‌ و مفهومی ندارد. روان‌شناسان‌ از كاركردهای قلب‌ غفلت‌ كرده‌، سخنی از آن‌ به‌ ميان‌ نياورده‌اند. شواهد عديده‌ اما نشان‌ می‎دهد كه‌ در ديدگاه‌ اسلامی، قلب‌ عنصر حتمی و قطعی وجود انسان‌ است‌ و آنچه‌ آدمی را به‌ موجودی متمايز از تمامی موجودات‌ می‎كند، همين‌ قلب‌، يا به‌ تعبير عرفا عقل‌ كلی است‌.

حال برای اینکه بتوانیم وجود این لایه‌ها را به‌طور ملموس دریابیم، می‏‎توانیم مثال ذهنی زیر را در نظر بگیریم:

 سعي‌ كنيد ده‌ نفر از افراد گوناگونی را که می‎شناسيد، در نظر بگيريد. نام‌ اين‌ ده‌ نفر را روی كاغذ بنويسيد. در انتخاب‌ اين‌ ده‌ نفر به‌ شكل‌ تصادفي‌ عمل‌ كنيد و تلاش‌ نكنيد كه‌ حتماً ويژگی مشتركي‌ بين‌ آن‌ها باشد. مي‌توانيد از نانوای محل‌ گرفته‌ تا عزيزترين‌ كسانتان‌ را در اين‌ فهرست‌ جای دهيد.

 پس‌ از انتخاب‌ اين‌ ده‌ نفر، بررسی كنيد كه‌ آيا همۀ آن‌ها در شخصيت‌ و ذهن‌ شما جای واحدی را اشغال‌ می‎كنند؟ به‌طورقطع‌ چنين‌ نيست‌. يعنی همة‌ آدم‌هايی كه‌ می‎شناسيم‌، نمی‎توانند در ذهن‌ ما جای واحدی داشته‌ باشند. افرادی چون‌ نانوا و سبزی‌فروش‌ محله‌، كه‌ بخشی از نيازهای بدنی ما را مرتفع‌ می‎كنند، در بيرونی‎ترين‌ لايۀ شخصيت‌ ما جای می‎گيرند. افرادی چون‌ دوستان‌ و همسايگان‌، در لايۀ اجتماعی شخصيت‌ ما جای می‎گيرند. افرادی كه‌ خود استقلال‌ انسان‌ را تشخيص‌ داده‌، برای استقلال‌ ما احترام‌ قائل‌ می‎شوند، در لايۀ فردی شخصيت‌ ما جای می‎گيرند. افرادی كه‌ تنها به‌ تبادل‌ انديشه‌ با آنان‌ می‎پردازيم‌، مانند استادانمان‌، در لايۀ عقلی ما جا می‎گيرند و بالاخره‌ آنانی كه‌ را كه‌ دوست‌ داريم‌، در قلب‌ ما جای می‎گيرند.

چنين‌ مثالی به‌نوعی‌ دنيای درونی ما را برای ما عينيت‌ می‎بخشد و نشان‌ می‎دهد كه‌ شخصيت‌ ما از سطوح‌ و لايه‌های گوناگون‌ تشکیل‌شده‌ است‌ .

هرچند كه‌ بايد تأكيد كرد اين‌ لايه‌ها‌ تنها به‌ ضرب‌ انديشه و‌ تعقل‌ قابل‌درک‌اند، نه‌ این‌که‌ درواقع‌ شخصيت‌ ما قابل‌تجزیه‌ به‌ لايه‌های واقعی باشد. 

آنچه گفتیم گزیده ای بود از کتاب ” شخصیت و رفتار” نوشته‎ی دکتر علی اصغر احمدی.

ادامه این مقالۀ به زودی در همین صفحه…

دیدگاهتان را بنویسید